خیلی وقت ها شده کارایی انجام میدیم که برداشتمون از نتایج اون کار با چیزی که هست متفاوته، یا اینکه برداشت دیگران از اون کار متفاوته، در واقع نتایج واقعی کار ما با برداشت های صورت گرفته از اون کار همخوان نیست. در مورد برداشت اشتباه دیگران ممکنه دورویه وجود داشته باشه، کسایی که نظر دیگران براشون مهم نیست و کسایی که نظر دیگران روی کارشون تاثیر میذاره. گزینه اول که نیاز به توضیح نداره ولی در مورد گزینه دوم باید گفت که بالاخره یه روزی میفهمن اشتباه میکردن و واقعیت رو خواهند دید! حالا اگه برداشت خودمون اشتباه باشه چی؟ اگه اون تصویر معروف تداعی گر شرایط ما باشه چی؟ منظورم همون تصویر فردیه که در حال کندن چاهه و به یک قدمی اون رسیده و با تلقی شکست دست از کار میکشه و جلو نمیره. اینجور مواقع دیگه استدلال و نسخه پیچیدن نمیتونه ما رو به یک جواب واحد برسونه و هر کسی برای این مشکل راه حل مخصوص به خودشو داره. نظر شخصی من اینه که اگر آدم با عقلش به این رسیده که یه کاری خوبه و ته دلش هم به اون کار راضیه و میدونه که خوبه، هرچند اون کار سخت، باید به خدا توکل کنه و از هیچ تلاشی برای رسیدن بهش فروگذار نکنه؛ ممکنه کلیشه ای به نظر بیاد این حرف، ولی یه سری حرف ها هستن که زیاد میشنویم، زیاد تکرارشون میکنیم تا جایی که مفهومشون دیگه برامون رنگی ندارن و بهشون دقت نمی کنیم، کافیه که عمیق بشیم روی این حرفای ساده، حرفایی از جنس صحبت های بی آلایش و شسته و رفته ی پدربزرگ و مادربزرگ ها تا بفهمیم اینهمه برداشت های پیچیده و سخن بزرگان و پند های اخلاقی حکما و آیات قرآن یه ریشه مشترک داره و اون ریشه هم فطرت انسانه، چیزی که در درون همه ما وجود داره و با تعمق به درست بودنشون میرسیم و شاهد این هم عقل و دلمونه.
چندوقت پیش موقع تمرین کردن توی باشگاه متوجه شدیم یه چند جلسه ای هست که دارم به خودم فشار بیشتری میارم روی تردمیل و خسته تر میشم ولی آخر کار که اپلیکیشن نایک رانینگ نگاه میکنم تا کالری مصرفی رو چک کنم، میبینم که کمتر از قبله. من که دارم شیب رو زیاد میکنم پس چرا کالری کمتری میسوزونم؟! با یکم فکر فهمیدم دلیلش اینه که وقتی شیب رو زیاد میکنم مثل یک گوه که رو وترش باشیم، سرعت ما نسبت به افق، یا در واقع معادل اون، فاصله افقی بین قدم هامون میشه اون ضلعی که روی زمین قرار داره، هر چی شیب رو بیشتر کنم سرعت افقیم کمتر میشه و در عین حال که دارم کالری بیشتری میسوزونم تلقی اون برنامه از کار من کاملا عکسه!
حرفمو با یه رباعی از خیام به پایان میبرم:
عمریست مرا تیره و کاریست نه راست
محنت همه افزوده و راحت کم و کاست
شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
ما را ز کس دگر نمیباید خواست
* عکس از خودم
اینکه اخر نوشته هات رو با نتیجه گیری تموم میکنی خیلی خوبه بنظرم ؛ چیزی که الان کمیاب شده و نشون میده چقدر هدفمند یچیزیو مینویسی :)))